در روزگاران قدیم بود که نوع بشر در راستای تلاش برای آگاهی از سرنوشت و آینده ی خود، شروع به مطالعه بر روی خطوط و شیارهای دست انسان نمود. و به این ترتیب حرفه ی اسرارآمیز کف بینی پدید آمد. ولی در این میان کسانی هستند که سعی دارند اهمیت این خطوط و طرح های پیچیده ی دست آدمی را به طور علمی و عقلانی مورد بررسی قرار دهند. این قسم از دانشِ شناختِ خطوط و شیارهای دست که درماتوگلیفیک نام دارد، تا به حال توانسته است پرده از برخی اسرار بردارد.
اگر به دست های خود نگاه کنید، متوجه خواهید شد که در سطح آن خطوط و چین خوردگی هایی وجود دارد که در نتیجه خمش مداوم دست حاصل شده است و شیارهای ریز و بی شماری در همه جات از آن منشعب می گردد. در میان خطوط دست وانگشتان شما، خطوط ریز دیگری را نیز مشاهده می کنید که به عنوان خطوطِ برجسته ساخته شده اند.
چرا در طبیعت، این خطوط چنین طراحی شده اند؟ شاید تنها هدف از ایجاد این خطوط آن بوده است که دست انسانی، قدرت گرفتن اجسام مختلف را داشته باشد. و این حقیقت انکار ناپذیر است که انسان هنگام گرفتن اشیا با دست خود با هیچ مشکلی مواجه نمی شود. زیرا پوست کف دست و انگشتان آدمی، با اعصاب انتهایی و حساس پوشیده شده است و این بدان معنی می باشد که وظیفه ی خطوط برجسته ی دست و انگشتان این است که یک احساس قوی لمسی را تضمین کند و به انسان امکان دهد تا اشیا محیط اطراف خود را با لمس کردن آن ها به خوبی بشناسد. این خطوط و نقوش، از ۱۸ماهگی بر روی دست انسان ظاهر می شوند و تا آخر عمر هم بدون تغییر باقی می مانند.
متخصصان این خطوط را به چهار گروهِ حلقوی، قوسی، مارپیچی و بالاخره نمونه ی کامل تقسیم کرده اند. تحقیقات جدی بر روی کف شناسی اشخاص، بیش از صد سال قبل شروع گردید. آن چه از این تحقیقات به دست آمد، این است که گسترش و انتشار خطوط خاصی در میان افراد مختلف مردم، با عوامل ویژه ی نژادی و جغرافیایی درارتباط می باشد. مثلاً در میان نژاد مغول، گروه خطوط مارپیچی بیش از نژاد اروپایی دیده می شود، و در مقابل، در میان نژاد اروپایی خطوط حلقوی و قوسی از فراوانی بیشتری برخوردار است.
اطلاعات بدست آمده در مورد این خطوط، به رشته ی مردم شناسی در زمینه ی نژاد شناسی و نیز گستردگی جغرافیایی افراد و مشخص کردن روابط بین آن ها کمک شایانی کرده است. و مایه ی تعجب نیست که این رشته بسیار مفید واقع شود.
خلاصه آن که قدمت شیارهای پوستی به قدمت خود انسان می باشد. به عنوان یک مثال آشکار، نویسنده ی یک مقاله در این مورد، خطوط دست و انگشتان مردم اتیوپی را مورد مطالعه قرار داد؛ نوع مردم شناسیِ مردمِ قاره ی سیاه، سیماهایی را به نمایش می گذارد که در نژادهای سیاه و اروپایی ذاتی است. و این در شکل خارجی بسیاری، از اتیوپیایی منعکس گردیده است. اطلاعات کف شناسی نشان می دهد که اهالی اتیوپی، موقعیت وسط را بین دو نژاد که قبلا به آنها اشاره شد دارا می باشند. به این معنی که خطوط و نقوش انگشتان، آن ها را با نژاد اروپایی جنوبی پیوند می دهد، در حالی که خطوط کف دست آنان، بیانگر خون آفریقایی آن ها است.
این مطلب روشن است که شیارهای دستِ آدمی یک تنوع طلبی بی معنی و بی هدف نیست. بلکه دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که آن ها علائم روشنی از ژن ها هستند و شاید این علائم بتوانند معمای بیماری های ارثی را باز گشایند و درست به همین دلیل است که کف شناسی مورد توجه متخصصان ژنتیک و پزشکان واقع شده است.
دانشمندان همچنین معتقدند که خطوط و چین خوردگی های روی کف دست -طبق عقاید کف بین ها-، می تواند نمودار استعدادها، بیماری ها و سرنوشت آدمی باشد و نتایج بسیار خوبی هم در این راستا به دست آورده اند. مشاهده شده است چیزی که به نام خط متقاطع چهار انگشت، شناخته می شود، بسیار به ندرت در اشخاص مشاهده می گردد. این خطوط، از ترکیب دو شیار متقاطع کف دست حاصل می شود؛ برخی از مردم، افسانه هایی برای این پدیده دارند. برای نمونه، اهالی جاوه ی غربی معتقدند که وجود چنین خطی در دست چپ انسان، نشانگر وجود یک نیروی مخصوص است. بعضی از مردم اروپا از این خطوط به عنوان بخت و شانس یاد می کنند به طوری که چنانچه کودکی دارای چنین خطوطی در میان هر دو دست خود باشد، در آینده صاحب نفوذ و قدرت خواهد شد. و به اعتقاد کف شناسان، این خط علامت وجود نیروی فوق العاده است.
اکنون دانشمندان خطوط موجود در پوست بدن اشخاصی که دچار جنون جوانی، دیابت و صرع هستند و آن هایی که از آب سیاه چشم موروثی رنج می برند را مورد توجه قرار می دهند.
سال ها قبل از پدیده کف شناسی، انسان از خطوط انگشتان خود استفاده های مختلف برده است. موزه ای در ایالت متحده ی آمریکا وجود دارد که در آن، یک اثر انگشت شصت بر روی یک سفال چینی حک گردیده است و تاریخِ آن به سده ی سوم قبل از میلاد می رسد. و نیز خطوط انگشتان، جایگزینِ امضای اشخاص در تمدن های بابل باستان، مصر، آشوری و هندی بوده است.
حتی در آن روزگاران قدیم مردم متوجه شده بودند که آثار انگشت اشخاص با همدیگر فرق دارد. و اکنون نیز این مسئله روشن است که آثار انگشتان، حتی در مورد دوقلوها نیز متفاوت هستند.
طبق محاسباتی که در قرن نوزدهم به وسیله ی فرانسیس گالتن (یکی از بنیانگذاران درماتوگلیفیک) به عمل آمده است، خطوط و شیارهای دست انسان ممکن است از میلیون ها تنوع برخوردار باشد. عدم تشابه بین خطوط انگشتان در افراد مختلف، به پلیس قضایی این امکان را می دهد تا مجرم واقعی را شناسایی نماید. حتی شناسایی افراد به وسیله ی خطوط کف پا نیز امکان پذیر است. زیرا شیارهای کف پا نیز مانند کف دست، در هر شخص منحصر به فرد می باشد.
امروزه در پزشکی، استفاده از شیارهای پوست در راستای تشخیص نسبت فرزندان و والدین، به شکل موفقیت آمیزی امکان پذیر است. برای مثال هرگاه یک مادر و دختر در اثر جنگ از هم جدا افتند، حتی پس از سپری شدن سال ها جدایی، ممکن است به وسیله ی همین خطوط دست، نسب آنان را مشخص نمود. حتی در مواردی اتفاق می افتد که پدری از قبول فرزند خود امتناع کرده است.
دانشمندِ مجاری به نام ساندر اکرس، فهرست بسیار با ارزشی به منظور استفاده در موارد بالا ارائه نمود. در این فهرست، ۹۵ نوع از خطوط و شیارهای دست را معرفی کرده است. او با مطالعه در مواردی که شکی در تشخیص نسبت بین افراد نیست، به این نتیجه رسید که هر انگشت کودک، وارث جزئیات بسیار ریزی، مشابه انگشتان والدین خویش است. روش او، روشنگر ۱۶۰۰ مورد مشکوک بوده است. کوتاه آن که، دست آدمیزاد مانند زبان او به سخن درآمده است.