بین مردم روس افسانه ای درباره ی یک قهرمان حماسی به نام سویاتوگور وجود دارد که می گوید این پهلوان می خواست زمین را سرِ دست بردارد. در افسانه ی دیگری هم آمده است که ارشمیدس گفته بود می تواند زمین را از جا بلند کند و برای این کار، تنها چیزی که کم دارد تکیه گاهی برای اهرمش است. اما سویاتوگور نیرویش آن قدر بود که نیازی به اهرم نداشته باشد، او فقط دنبال دستگیره ای می گشت تا آن را به دست توانای خود بگیرد؛ سرانجام موقعیتی به دست آمد و پهلوان توانست یک انبان چرمی پیدا کند که  “نه از جا تکان می خورد، نه از جا برداشته می شد و نه از جا کنده می شد.”

“سویاتوگور از اسب نجیبش به زیر آمد، انبان را محکم به دو دست گرفت، آن را تا بالای زانو بلند کرد، به جای اشک خون به چهره اش روان شد. او همان جا در زمین فرو رفت و بدین ترتیب عمرش به آخر رسید.”

اگر سویاتوگور از قانون کُنِش و واکُنِش با خبر بود، می دانست که وقتی نیرویش به زمین وارد شود نیروی مخالفی درست به همان اندازه به وجود می آید که او را به داخل زمین فرو می برد.

به هر حال از این حماسه چنین بر می آید که حتی در زمان های بسیار قدیم هم مردم می دانسته اند که زمین بر تمام اجسامی که روی آن تکیه می نمایند نیروی عکس العمل مخالفی وارد می سازد. هزاران سال قبل از اینکه نیوتن قانون عکس العمل را در اثر جاویدان خود به نام    (اصول ریاضی فلسفه ی طبیعی – یعنی همان فیزیک) بیان کند. بشر، به طور ناآگاهانه در پدیده های مشخص آن را به کار می برده است.

امتیاز دهید: ستاره ی سمت راست یعنی یک امتیاز و ستاره ی سمت چپ یعنی پنج امتیاز.
[تعداد: 2 میانگین: 5]
ارتقاء کسب و کار شما

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید